تفال به حافظ امروز پنجشنبه 1 دی ماه 1401
به گزارش پری بلاگ، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
ساقیا سایه ابر است و بهار و لب جوی
من نگویم چه کن ار اهل دلی خود تو بگوی
بوی یک رنگی از این نقش نمی آید خیز
دلق آلوده صوفی به می ناب بشوی
سفله طبع است دنیا بر کرمش تکیه مکن ای دنیا دیده ثبات قدم از سفله مجوی
دو نصیحت کنمت بشنو و صد گنج ببر
از در عیش درآ و به ره عیب مپوی
شکر آن را که دگربار رسیدی به بهار
بیخ نیکی بنشان و ره تحقیق بجوی
روی جانان طلبی آینه را قابل ساز
ور نه هرگز گل و نسرین ندمد ز آهن و روی
گوش بگشای که بلبل به فغان می گوید
خواجه تقصیر مفرما گل توفیق ببوی
گفتی از حافظ ما بوی ریا می آید
آفرین بر نفست باد که خوش بردی بویشرح لغت: سفله طبع: به کسر اول پست خو / بیخ نیکی: بیخ درخت نیکی / مفرما: مکن
تفسیر عرفانی:
ای ساقی! هنگام بهار است تو بر لب جویی. نمی گویم چه کن. اگر صاحبدلی، خودت بازگو. مقصود او از این شعر این است که، سالکان زمانی می توانند به بارگاه دوست راه یابند که ضمیر خود را از ناپاکی ها بشویند . آینه دل را صافی سازند. در این صورت به لقای دوست دست خواهند یافت و شهد وصال را خواهند نوشید.
تعبیر غزل:
شک و تردید و دودلی روح تو را آزار می دهد. مطمئن باش که هر تصمیمی بگیری، بهتر از بلا تکایفی و حیرانی ست. سعی کن شرایط را بسنجی و به نتیجه دلخواه برسی.
منبع: فرارو