خون شد؛ کیمیایی طرفدارانش را هم ناامید کرد
به گزارش پری بلاگ، مسعود کیمیایی کارگردانی همیشه مهم و جالب توجه در سینمای ایران بوده است. فیلم ساز هفتادونه ساله ای که بسیاری از منتقدان و سینمادوستان تعدادی از فیلم های او را ستوده اند و بعضی دیگر با تمام وجود مخالف نظرات و آثار کیمیایی بوده اند. اما تمام این افراد بر سیر نزولی کیفیت آثار وی طی دو دهه اخیر اتفاق نظر دارند و خون شد هم نتوانسته تغییری در این فرایند ایجاد کند. با نگاهی گذرا به سینمای کیمیایی با اطمینان خاطر می توان گفت خلق دنیایی شخصی با قهرمان هایی کاریزماتیک همیشه برای او بر فیلم نامه نویسی ارجحیت داشته است. حتی شیوه دیالوگ نویسی آثار او را هم می توان تابع مستقیمی از ادبیات کوچه و بازار و به طور دقیق تر سبک زیستی جاهل مآبانه شخصیت هایش برشمرد تا آنچه اقتضای یک گفت وگوی سینمایی حکم می نماید. این رفتار کیمیایی شکاف عمیقی میان مخالفان و موافقان او ایجاد نموده است.
البته به هنگام گفت وگو در رابطه با خون شد و چند اثر موخر کیمیایی شاید اشاره به چنین دوپارگی و اختلاف نظری صحیح نباشد؛ زیرا این فیلم ها نه تنها قادر نیستند تغییری در نوع نگاه مخالفان فیلم های او ایجاد نمایند، بلکه به خاطر ناتوانی در ساخت قهرمان هایی دوست داشتنی و موقعیت هایی تأثیر گذار در کسب رضایت علاقه مندان به آثار این کهنه فیلم ساز هم ناکام مانده اند.
خون شد از میان آثار کیمیایی بیشترین شباهت را به اعتراض دارد. در هر دو فیلم قهرمان هایی را داریم که از زندان آمده اند و با خانواده ای از هم پاشیده روبرو می شوند و در سرانجام با رفتاری خشن و غیرانسانی در صدد گذر از مشکلاتشان برمی آیند. برادران روانی و ارتباط یکی از زنان نزدیک شخصیت های اصلی با مردی فاسق، در فیلم اعتراض زن برادر و در خون شد خواهر، از دیگر تم های مشابه این دو فیلم است. اما فارغ از این همسانی ها، تأکید بیش از حد بر خشونت به عنوان تنها راهکار عملی و موجود در روبروه انسان هایی مانند فضلی با دنیای مدرن و کمی بعد بزهکاری مسأله ای است که از خون شد فیلمی ضدانسانی می سازد.
شخصیت های محوری فیلم یا به تعبیر کیمیایی دوستان قهرمانان آثار او، وقتی به سرانجام می رسند و در مقابل قطب منفی داستان راهی به پیش نمی برند، به قبیح ترین شکل ممکن دست به چاقوی ضامن دار برده و راهکار عقده ها و ناکامی هایشان را در چاقوکشی و قتل می یابند.
فیلم خون شد با نمایی تعقیبی از سایه لرزان مردی بر کرکره چند مغازه بسته شروع می گردد و فضلی می آید تا به قول فیلم ساز چراغ های خانه را روشن و دوباره خانواده را دور هم جمع کند. اما کدام خانه و کدام خانواده؟ فیلم نامه خون شد انگار از سر بی حوصلگی زایدالوصفی نوشته شده که برای فهم و پذیرش ساده ترین و بدیهی ترین موضوعات در آن احتیاج به وام دریافت بعضی معانی و تعابیر از سایر فیلم های کیمیایی هستیم تا بتوانیم برای این داستان سرشکل و معنا و مفهومی بتراشیم.
مثلا خواهر معتاد مورد سوءاستفاده قرار گرفته آشکارا ما را یاد سربازان آدینه می اندازد و برادر محبوس در آسایشگاه هم که از اعتراض به این فیلم الصاق شده است. چنین شخصیت هایی را می توان الصاقی خواند؛ زیرا در قصه پرداخت مناسبی به آن ها وجود ندارد و برای فهم کارکردشان احتیاج به توجه به آثار قبلی کیمیایی است و چنین امری خلاف اصل ابتدایی و پذیرفته شده هر فیلم می بایست دنیا خاص خود را داشته باشد به نظر می رسد. پس از رسیدن فضلی به خانه گذشته و مرام و مسلک او، شرایط پدر، نامادری و خانه تنها در چند تک گویی و دیالوگ مطرح می گردد و تا سرانجامی فیلم هیچ خبری از ساختِ تصویریِ این شخصیت ها و خانه، به عنوان نقطه ثقل داستان و زیرمتن فیلم نامه، نیست. وقتی خانواده ای ساخته نگردد، دغدغه ای مطرح نگردد و با شخصیت اصلی ملموسی روبرو نباشیم، خیال همراهی مخاطب با داستان از اساس اشتباه است.
کیمیایی در دوره نخست فیلم سازی و چند فیلم پیروز اش پس از انقلاب بیش از اینکه حرف بزند، نشان می دهد و این دلیل مقبولیت قیصر، گوزن ها و سرب در میان دوست داران اوست. مثلا در قیصر قهوه چی برای هم دردی با قیصر رادیو را خاموش می نماید تا ناراحتی و منگی او را بهتر درک کنیم یا آنجایی که در سرب، نوری عکس همسرش را از چشم اغیار مخفی می نماید، رفتار وی به ساختار و ساختمان فیلم سامان می دهد، اما متأسفانه در خون شد نه تنها خبری از این ریزه کاری های جالب توجه نیست، بلکه مهم ترین سکانس های فیلم به دم دستی ترین حالت ممکن نوشته و اجرا شده اند.
برای نمونه سکانس کشته شدن شوهر خواهر توسط فضلی را به خاطر بیاورید؛ فضلی و مرد را در نمایی توشات (دو نفره) می بینیم و دوربین آن ها را تعقیب می نماید، سپس قهرمان داستان چاقوی ضامن دارش را باز می نماید و درست در لحظه ای که هیجان و اضطراب ایجاد می گردد، به طرز غیرقابل فهمی دو شخصیت وارد اتاقی می شوند و همه چیز از چشم مخاطب مخفی می ماند! در ادامه نمایی از پنجره و دست فضلی را داریم که مثلا چاقو می زند و دست آخر به درون اتاق می رویم و مرد خونین در حال احتضار و فضلی در نماهایی متوسط به تصویر کشده می شوند که در آن لحظات مخاطب گیج می گردد؛ چون نمی داند از این صحنه باید چه حسی بگیرد و اصلا چه اتفاقی افتاده است! ماجرا زمانی بدتر می گردد که فضلی نجات بخش با لحنی مصنوعی که بیشتر شبیه کاریکاتوری زشت از قهرمان های این چنینی ست و میزانسنی پیش پا افتاده به زن معتاد نجات یافته حاتم بخشی می نماید! این سکانس را قیاس کنید با سکانس قتل آب منگل ها یا کشتار در کشتارگاه فیلم قیصر با آن دکوپاژ و تدوین موازی میان ذبح گاوها و آدم کشی که حداقل می توان ذوق و کوشش کارگردان را در آن ها دید.
در خون شد سیر پیشروی فیلم نامه غیرمنطقی و ناشیانه است. قصه به گونه ای نوشته شده که در هر فصل چند سکانس تنها برای عکس العمل های کلامی قهرمان وجود دارد و غیر از آن هیچ کمکی به گسترش دنیا اثر یا فهم بهتر داستان نمی نمایند. برای نمونه می توان به سکانس اضافی شکستن دست پدر اشاره نمود که از چهارچوب کلی فیلم بیرون می زند. لحن چندپاره و بی منطق فیلم هم از دیگر عواملی است که از حد و حدود فیلم (اگر حد و اندازه ای داشته باشد) بارها خارج می گردد. کیمیایی در دل درامی که کوشش می نماید رئالیستی و تعمیم پذیر و اندکی تأویل پذیر باشد به یک باره در حیاط تیمارستان ارکستر راه می اندازد و پای دکتر کمیک گونه ای را به داستان باز می نماید تا بر بار باورناپذیری و تصنعی بودن داستانی که داعیه جدیت دارد، بیفزاید.
از جهتی دیگر دگردیسی و تطهیر شخصیت ها هم خنده دار و غیرقابل درک است. در فیلم چه نشانه، توضیح یا دلیلی دال بر موافقت آن ها با تغییر و اصلاح وجود دارد؟ بازی بازیگران هم در فاصله دریافت مخاطب از این شخصیت ها و داستان بی تأثیر نیست. بازی غلو شده و بد نسرین مقانلو اعصاب بیننده را خرد می نماید و بازی خارج از اندازه لیلا زارغ در نقش فاطی هم بیش از آنکه یک معتاد به ته خط رسیده را در مقابل مان قرار دهد، شبیه به زن های حراف و منفی کلید اسرار است که به طرفه العینی دگرگون می شوند. همان طور که نامادری با دیدن فرضی عبوس و خسته، بعد از سال ها یادش می افتد باید در مقابل ظلم پدرسالار خانواده قیام کند و این قیام برون ریزانه سطحی با چه دیالوگ های زن ستیزانه ای که همراه نیست.
زنان داستان اساسا ابژه هایی بی کار و سردرگم هستند که امید به کرم و لطف فضلی دارند. البته چنین نوع نگاهی به زنان در سینمای کیمیایی تازگی ندارد و در سایر آثار او از جمله گوزن ها و قیصر هم می توان ردی از این زنان شوریده بخت و ناتوان پیدا کرد که فیلم ساز آن ها را یا در مقام سوژه ای جنسی می بیند که گاهی مورد سوءاستفاده قرار می گیرند همچون مواردی که در بالا و این فیلم اشاره شد یا فاطی و اعظم که صفت شاخص آن ها جنسیتشان است، یا موجوداتی بی کفایت هستند که حتما احتیاج به آقابالاسر دارند، حتی اگر مردشان معتاد، بی خاصیت و خشن باشد، مثل گوزن ها. شاید الان زمان مناسب آن فرا رسیده که در ابتدای دهه جدید و پیش از نمایش فیلم خائن کشی که اساس داستان آن بر خیانت و جنسیت بنا شده، به دور از جانب داری تعصبی نگاهی به سیمای همواره تحقیر شده زنان در سینمای مسعود کیمیایی بیندازیم.
خون شد چلواری چهل پاره است که سرانجام بندی مشمئزنماینده اش حکم تیر خلاص بر پیکر ناهمگن اش را دارد. فیلم ساز به جای آنکه تشویش و درگیری را در میزانسن، بازی بازیگران و جای دوربین جست وجو کند، یک نزاع فرمایشی را به تصویر می کشد که مثلا نزاع طبقاتی است و لابد می بایست در سقف کوتاه زیرزمین مجتمع هم به دنبال نشانه هایی از تألیف و ارجاع (بخوانید کپی کاری) از سایر فیلم های کیمیایی بگردیم. واقعا تصور فیلم ساز از اختلاف طبقاتی، درگیری های اجتماعی و شعله ور شدن خشم از جانب فرودستان به سمت ملاکین نالایق و رذاله ها این چنین باسمه ای و سطحی است؟ اگر چنین نیست، چرا خون شد نمایانگر چنین وسعت دید و نوع نگاهی است؟ بر فرض کیمیایی در این فیلم بخواهد فساد را به شکلی فراواقع گرایانه و فراتر از زمان حال نشان دهد، آیا پیش از این کار نباید اصل فساد، منبع اصلی ظلم و زمینه و بستر تباهی را در فیلم توضیح داد که به تصویری قابل تسری برسیم؟
در مجموع از هر زاویه و با هر نگرشی به فیلم خون شد نگاه کنیم با اثری ضعیف و غیرقابل دفاع روبرو هستیم که از اشکالات عدیده ای در فیلم نامه و کارگردانی رنج می برد. امیدواریم دیگر شاهد فیلم هایی مثل خون شد نباشیم؛ زیرا چنین آثاری حتی به ارزش و اعتبار کیمیایی در نظر هوادارنش هم لطمه می زند.
نقد فیلم خون شد بازتاب دیدگاه های شخصی نویسنده است و لزوما موضع خبرنگاران مگ نیست.
منبع: دیجیکالا مگ