انزواطلبی بچه ها چیست و چگونه می توان آن را مدیریت کرد؟
به گزارش پری بلاگ، انزواطلبی بچه ها یعنی گوشه گیری بیش از حد و مردم گریزی. در این مطلب شما پس از آشنایی با مفهوم انزواطلبی و نشانه های آن، با چگونگی پیشگیری از آن و نقش والدین و سپس اولیای مدرسه در برخورد با بچه ها انزواطلب آشنا خواهید شد.
خبرنگاران | سرویس روانشناسی - شاید شما هم برایتان پیش آمده است که از حضور در جمع لذت نبرید یا میل به تنهایی داشته باشید و این احساس یکی از طبیعی ترین احساسات جهان باشد! ولی همین حس در یک کودک، تا چه زمان طبیعی است؟ چه دلایلی دارد و چطور می توان برایش راه چارهی اندیشید؟
انزواطلبی در بچه ها به چه معناست؟
انزوا در لغت یعنی کناره رفتن و گوشه گیری. اغلب صفاتی مانند مردم گریزی، ترس از مکان های شلوغ یا ناتوانی در برقراری رابطه اجتماعی را انزواطلبی می نامند. انزواطلبی بچه ها همانند بزرگسالان به شکل کمرویی، تمایل به تنهایی و بیزاری از معاشرت با دیگران نمود پیدا می نماید. کودک منزوی به سبب رنج ناشی از احساس ناامنی و بی کفایتی در خود یکی از ناشادترین بچه ها است و ناچارا در جهانی خیالی خود غرق می گردد. البته این حالت را نباید با تمایل موقت کودک به تنهایی اشتباه گرفت. چون هرکودک نرمال در بخش هایی از روز احتیاج به تنهایی بازی کردن و خیالپردازی دارد. اما اگر همواره بین تنهایی بازی کردن و همبازی داشتن انتخاب کند که تنها بازی کند، این تمایل افراطی شکل بیمارگونه ای به خود می گیرد.
دلایل انزواطلبی بچه ها
برای ریشه یابی انزوا در بچه ها بهتر است نگاهی به نظریه رشد روانی-اجتماعی اریکسون داشته باشیم. این نظریه ازاین جهت حائز اهمیت است که برای هر دوره زندگی کودک یک تعارض اجتماعی در نظر گرفته است. این مراحل عبارتند از:
- تولد تا یکسالگی: مرحله کوشش برای عبور از تعارض اعتماد در مقابل بی اعتمادی.
- یک تا سه سالگی: مرحله کوشش برای عبور از تعارض استقلال در مقابل شرم وتردید.
- سه تا شش سالگی: مرحله کوشش برای عبور از تعارض ابتکار در مقابل احساس گناه.
شش تا 12 سالگی: مرحله کوشش برای عبور از تعارض کارائی در مقابل احساس حقارت.
عبور ناموفق از هریک از این مراحل نه تنها بر بخش های مهمی از زندگی آینده کودک تاثیر سوء می گذارد، بلکه مراحل بعد را نیز تحت تاثیر قرارمی دهد.
برای مثال اگر کودک تا یکسالگی در برآوردن احتیاجهای فیزیولوژکی و عاطفی (احتیاجهای مربوط به تماس بدنی وچشمی) نتواند ریشه های اعتماد و اطمینان را در خویش آبیاری نماید، در مراحل بعد سایه این بی اعتمادی بر دیگر ویژگی ها و خصلت های او اثری ماندگار خواهدداشت و فرد کوشش اندکی برای اعتماد داشتن نسبت به دیگران به عمل می آورد. اما این شکست در مرحله اول فقط به بی اعتمادی ختم نمی گردد بلکه برروی مراحل بعدی هم اثر خود را نشان خواهد داد.
همانطور که می بینید نقصان در شکل گیری اعتماد در کودک علاوه بر اینکه به تنهایی مشکل بزرگی ست، منجر به شکل دریافت طیف وسیعی از مسایل دیگر خواهدشد و اگر بخواهیم انزواطلبی بچه ها را ریشه یابی کنیم، می توان با درنظر دریافت ویژگی های رفتاری او متوجه شد که در کجای نمودار بالا قرار گرفته است. اما این تنها تشخیص صورت سوال است. کودک ما در هر مرحله و جایگاهی باشد در برخورد با انزوای او واقعا چه باید کرد؟
اول پیشگیری!
در مرحله اول اگر مادری هستید که به تازگی صاحب فرزند شده اید، سعی کنید احتیاج کودک را زمانی برآورده کنید که او با حرکات و صداهای معنادار خود برآورده شدن آن را می طلبد. نه اینکه این نقش را صرفا به مواقعی که حوصله دارید موکول کنید! سعی کنید کودک را از وجود خود سیراب کنید و با او تماس چشمی و بدنی داشته باشید. در فواصل زمانی مناسب و به اندازه ای که احساس می کنید او به شما احتیاج دارد در کنارش حضور داشته باشید. نباید فراموش کنید مادری یک کار تمام وقت است.
در مرحله دوم، کودک شما هرچه بیشتر رشد می نماید کنجکاوتر می گردد. کنجکاوی بیشتر، معادل برداشتن وسایل غیرمجاز بیشتر است! شما این دغدغه را از الان تا 5-6 سالگی او خواهید داشت. پس با خود قرار بگذارید وسایل مورد علاقه ای که برایش خطرناک هستند را از اول دور از دسترسش بگذارید نه اینکه بعد از برداشتن وسیله توسط کودک با او دادوبیداد نموده و با زور آن را از دستش خارج کنید. این کار شما معادل سرکوب کردن خلاقیت و کنجکاوی کودک است چون برای او مفهومی به نام خرابکاری وجود ندارد و عکس العمل شدید شما در مقابل خرابکاری هایش به معنای زشت بودن ابتکاری است که وقتش را صرف خلق آن و نشان دادنش به شما نموده است و چه تحقیری از این بدتر؟
در مراحل بعدی رشد کودک، او هرازگاهی برای انجام امور شخصی خود اقدام می نماید. مثلا هنگام پوشیدن لباس، پوشیدن کفش، خوردن غذا و آب. در این مرحله هرگز کار کودک را به نام خود تمام نکنید. بلکه با تشویق کار صورت گرفته را به نام کودک تمام کنید. مثلا بجای گفتن: لباستم که پوشوندم بیا بریم بیرون، بگویید: آفرین لباساتو هم که پوشیدی بیا بریم بیرون. نباید فراموش کنید همانطور که او نسبت به انجام دادن کارهایش علاقه نشان می دهد شما هم با صرف مقدار بیشتری زمان و حوصله و تحمل شلوغ کاری بخش های بیشتری از کارهایش را به خودش واگذار کنید.
تا اینجا می توان همه پیشنهادات گفته شده را در یک جمله خلاصه کرد: اگر می خواهید از تعارضات درونی کودک در 2 سال اولیه زندگی به سلامت عبور نموده و این عبور موفقیت آمیز، ضامن داشتن کودکی سالم از نظر روانی در آینده باشد، در زندگی همواره اصالت را به کودک بدهید، نه حوصله خودتان! نه اجسام! و نه نظافت!
بیشتر بخوانید: رفتار با کودک دو ساله (از یک سالگی تا سه سالگی)
وقتی انزواطلبی کودک در دبستان خودش را نشان می دهد...
پس از اینکه کودک شما به سن مدرسه رسید و وارد دبستان شد، در کوشش برای عبور از تعارض کارایی در برابر احساس حقارت، قرار خواهد گرفت. قاعدتا مربیان و معلمان دبستانی باید مطلعی لازم را داشته باشند که چگونه حس اعتماد و استقلال و ابتکار کودک را تقویت نموده و به این شکل تمام عوامل سبب ساز انزوای اجتماعی و انزواطلبی بچه ها را ازبین ببرند.
بر اساس نظر راجرز علت اصلی پائین بودن عزت نفس یک فرد عدم دریافت حمایت عاطفی و تائید اجتماعی کافی است. بنابراین باید چاره ای اندیشید تا کودک در این دوران حمایت و تایید کافی را دریافت کند تا دچار کمبود عزت نفس نگردد. چراکه نداشتن عزت نفس مسائل دیگری چون پسرفت در تحصیل، بزهکاری و افسردگی بچه ها را در پی خواهد داشت.
جالب اینجاست که بچه ها منزوی و ساکت همواره از جانب معلم بعنوان الگویی برای دانش آموزان شلوغ و ماجراجو (بعبارتی نرمال!) مطرح می شوند و کمرویی بچه ها مورد تشویق قرار می گیرد. در مدارس ما بهترین نمرات انضباط به این دانش آموزان تعلق می گیرد! این درحالیست که معلمان موظفند بیشتر برای برطرف انزواطلبی این دانش آموزان کاری نمایند تا اینکه به کمرویی تشویقشان نمایند. بطوریکه عزت نفسشان در موقعیت های پیش آمده در مدرسه بالا نگه داشته گردد و زمینه موفقیت های پی در پی، پیشرفت جویی و رقابت طلبی را برای آنها مهیا نمایند. حتی موقع تنبیه دانش آموز نباید از تنبیه هایی استفاده نمایند که به انزوای بیشتر دانش آموز دامن بزند بلکه بصورت نمادین رفتار درست را به وی بیاموزند.
بیشتر بخوانید:چگونه عزت نفس بچه ها را افزایش دهیم؟بعلاوه معلمان و والدین باید کوشش نمایند به کودک بیاموزند که وی مسئول دفاع از رضایتمندی اش است. نه اینکه در تقابل با دیگر فرزندان، یا بقیه دانش آموزان مرتبا از آنها دفاع کرد! کودک باید بداند می تواند در عین رعایت احترام دیگران، مقتدرانه از حق خود دفاع کند. علاوه بر این باید به کودک رفتارهای ارتباط زای اجتماعی را آموخت. رفتارهایی مثل نگریستن به چشمان مخاطب در حین تکلم، پرهیز از تمسخر و تخریب دیگران، مشارکت در ارائه اطلاعات، خیر خواهی، هدیه دادن و...ازجمله دیگر راه چاره های خوب شرکت دادن کودک در اجتماع این است که نقات قوت کودک را کشف نموده و وی را در جهتی قرار دهید که موفقیت های بیشتری در آن زمینه کسب کند. بعنوان مثال اگر کودکتان نقاشی های خوبی می کشد وی را به کشیدن نقاشی و شرکت در رقابت های نقاشی ساده که باعث برنده شدن وی می گردد ترغیب کنید! از همین فرصت ها نیز بهره ببرید تا او را در گروه های اجتماعی مختلف عضو کنید. گروه های ورزشی، هنری و هرچیزی که با وی و توانمندی هایش در ارتباط است! نباید فراموش کنید در هیچ یک از پیشنهادات گفته شده اجبار اعمال نکنید. به نحوی پیش بروید که کودک خودش انتخاب کند در جهت مدنظر شما قرار بگیرد.
جمع بندی
در انتها تنها چیزی که می توانم به شما بگویم اینست که مطلعی از صورت مسئله همواره معادل حل نیمی از مشکل است. به همین خاطر باید همواره سعی کنیم در کودکمان توانایی پذیرفتن انتقاد را نیز تقویت کنیم. مادامی که وی می تواند انتقادهایی که از او می گردد را پذیرا باشد، اگر خودش هم تمایل داشته باشد به خودش یاری کند، بیشترین حجم فشار از روی دوش پدر و مادر برداشته خواهد شد. کودک منزوی باید عمیقا بداند مشکلش چیست و دلش هم بخواهد برای خودش کاری کند! به اینصورت که برروی منزوی بودن پافشاری نکند و مطلع گردد که در چه صورت از زندگی لذت بیشتری خواهد برد؟ این دیگر هنر شما والدین عزیز است که چطور به شکل غیرمستقیم راه و روش درست زندگی کردن را به کودک خود بیاموزید. چراکه اشاره مستقیم به پیشنهادات مطرح شده و تاکید گفتاری ممکن است در کودک شما مقاومت ایجاد کند.
منبع: setare.com