نسخه پرحاشیه برطرف تشنگی
به گزارش پری بلاگ، محل احداث پروژه شیرین سازی و تصفیه آب دریای عمان در منطقه 3/5 کیلومتری غرب روستای زیارت از توابع شهرستان سیریک در استان هرمزگان در زمینی به مساحت 50 هکتار و بعلاوه ظرفیت آب شیرین کن نیز 88 میلیون مترمکعب در سال پیش بینی شده و طول خط انتقال آب تا نقطه نهایی هدف در استان کرمان حدود 460 کیلومتر است. این ها بخشی از مشخصات پروژه انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان به کرمان است که در پایگاه اطلاع رسانی شرکت عمران کرمان آمده و از آن به عنوان گام مهمی برای تأمین بخشی از آب شرب و صنعت در دو استان هرمزگان و کرمان نام برده شده است.
به گزارش هم میهن، براساس اطلاعات درج شده بناست در مسیر این انتقال 16 ایستگاه پمپاژ و 11 مخزن متعادل نماینده و فشارشکن با ظرفیت های مختلف احداث گردد و با توجه به کمبود شدید آب در استان های هرمزگان و کرمان و بعلاوه تراکم جمعیت این دو استان برای سرریز جمعیت کلان شهر های مذکور و تأمین بخش قابل ملاحظه ای از احتیاج به آب این جمعیت، شهر های تازه هماگ در استان هرمزگان و دل عالم در استان کرمان در مسیر خط لوله انتقال آب ایجاد گردد.
هفته گذشته بود که ابراهیم رئیسی، رئیس جمهوری پس از افتتاح طرح آبرسانی به شرق کرمان، به شمال غرب این استان رفت و از روند پیشرفت خط انتقال آب آشامیدنی از خلیج فارس به شهر های کرمان و رفسنجان بازدید کرد. او در این بازدید برای اتمام سریع این پروژه دستور داد.
خط انتقال آب خلیج فارس به استان کرمان (خط اضطراری) با هدف تامین آب آشامیدنی شهر های در خطر بحران همانند کرمان و رفسنجان از خط انتقال صنعت اواخر سال 1401 راه اندازی شد؛ این خط به میزان 30 میلیون مترمکعب آب این شهر ها را تامین می نماید و مراحل اجرایی اش را می گذراند.
انتقال آب و چند سوال
هزینه انتقال آب بالاست به طوری که تنها بودجه اجرای طرح شیرین سازی و انتقال آب به یک و چهاردهم میلیارد دلار می رسد. با وجود این تعاریف و نام بردن از مشکل تامین سرمایه، این انتقال، منتقدان فراوانی هم دارد و درباره آن همچنان شک و شبهه بسیار است. بعضی کارشناسان معتقدند باید صنایع آب بر از این استان به ساحل منتقل شده و آب مصرفی در بخش کشاورزی هم کنترل گردد. علاوه بر آن بسیاری این نگرانی را دارند که پس از این انتقال، شاهد بارگذاری های تازه صنایع در استان کرمان باشیم، آن هم با توجه به اینکه در همین پروژه تعریف شده نیز از دو شهر تازه نام برده شده است.
آیا واقعاً چاره ای جز انتقال آب نیست؟ و اگر ناگزیریم این کار را انجام دهیم، جایگاه محیط زیست در این پروژه چطور تعریف شده است؟ بر اساس اطلاعات در این پروژه قرار است آب شرب و سپس صنعت در اولویت باشند، در این شرایط جایگاه محیط زیست که اولویت دوم را در تامین آب براساس قوانین کشور دارد، کجاست؟ آیا حق آبه های محیط زیست همچنان قربانی صنعت و کشاورزی خواهند شد؟
بارگذاری تازه صنایع در کرمان با انتقال آب
حامد کیافر، کارشناس و دانش آموخته دکتری مهندسی آب، معتقد است ما ابتدا باید به یک استاندارد واژگانی درباره توسعه پایدار برسیم، اینکه این شیوه از توسعه هم اکنون در جهان ساری و جاری است یا اینکه ما چقدر می توانیم به این مفهوم برسیم و دستیابی به آن چه پیامد ها و تبعاتی دارد؟ در غیاب این استاندارد دچار چالش های مختلف از ابعاد گوناگون می شویم و نمی توانیم به راهکار برسیم، در عین حال می توان گفت که این شیوه از توسعه با مفهوم دیگری عجین است که آمایش سرزمین نام دارد و در ایران کمتر به آن توجه می گردد.
او طرح انتقال آب از دریای عمان و خلیج فارس را طرحی می داند که در کوتاه مدت قادر است احتیاج آبی این منطقه را پاسخ دهد، اما: باید معین گردد افق 30 سال آینده این طرح چطور خواهد بود و در این زمینه اگر آمایش سرزمین تا به امروز رعایت و لحاظ نشده، در آینده و پس از این انتقال انجام خواهد شد یا اینکه شاهد بارگذاری های تازه در این منطقه خواهیم بود.
بسیاری معتقدند صنایع آب بر باید به حاشیه دریای جنوب منتقل گردد به جای آنکه انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان در دستور کار قرار گیرد. کیافر با این گزاره به شکل صفر و یکی مخالف است و می گوید: چنین مقوله ای احتیاج به سرمایه گذاری و نقدینگی بیش از میزان دارد، زیرا دهه ها پیش در فرآیند صنعتی شدن ایران مفهوم آمایش سرزمین را نگرفته ایم. به عنوان مثال در پهنه تهران (شهر تهران و شهر های اطراف و کرج) 20 میلیون نفر جمعیت ساکن شده اند غافل از اینکه در این پهنه منابع آبی محدود است و تنها رودخانه کرج، رودخانه دائمی آن به شمار میرود و بقیه رودخانه ها فصلی هستند.
همین موضوع باعث شده ناچار به انتقال آب برای تامین احتیاج آبی سالانه 2/4 میلیارد مترمکعبی ساکنان این پهنه شویم. از این میزان 2/1 میلیارد مترمکعب از اطراف پهنه تهران به این محدوده انتقال داده می گردد و 3 میلیارد مترمکعب برداشت زیرزمینی داریم. ممکن است گفته گردد این برداشت و انتقال به لحاظ توسعه پایدار درست نیست، اما اگر این کار را نکنیم چه کنیم؟ زیرا ما صنعت و جمعیت را در پهنه ای بارگذاری کردیم که آب ندارد.
او اضافه می نماید: ما کار اشتباهی در گذشته انجام دادیم و امروز دنبال چاره جویی آن هستیم. در اصفهان و کرمان هم به همین ترتیب است. در این استان ها هم صنایع و جمعیتی را بارگذاری کردیم که الان چالش آبی دارند. برای حل این موضوع از حق آبه محیط زیست و از کشاورزی زده ایم و در این حوزه هم چالش ایجاد نموده ایم و امروز می خواهیم آب را انتقال دهیم. در واقع زنجیره ای از اشتباهات رخ داده و چرخه معیوبی شکل گرفته که الان چاره ای برای ما نمانده جز اینکه از خلیج فارس و دریای عمان دو واریانت انتقال آب انجام گردد.
اگر انتقال آب گریزناپذیر است، می توان همین کار را درباره انتقال آب از شمال به سمت کویر سمنان هم انجام داد؟ پاسخ کیافر یک نه محکم است: به طور قطع نه! این انتقال مسائل محیط زیستی فراوانی خواهد داشت، اینکه لوله های انتقال از کدام مسیر ها قرار است رد شده و چه خسارت هایی به منابع طبیعی این محدوده می زند. دریای مازندران یک دریاچه و زیست بوم بسته است درحالی که خلیح فارس و دریای عمان به آب های آزاد وصلند و با ملاحظات مهندسی می توان برای آن ها تمهیداتی اندیشید و خسارت ها را به حداقل رساند.
در دریای مازندران این اتفاق نمی افتد و مسلماً باعث آلایندگی می گردد. علاوه بر آن در موضوع آلودگی، همسایگان ما در دریای مازندران عملکردشان مشابه ماست و اگر همین روند ادامه داشته باشد 50 سال بعد این دریا نابود خواهد شد.
کیافر با تاکید دوباره بر اینکه باید با ملاحظاتی انتقال آب از دریای عمان برای حل و فصل مسئله ای که سیاستگذاران ما در گذشته آن ها را به وجود آورده اند، انجام گردد، می گوید: آن ها در گذشته در پهنه میانی فلات ایران سرمایه گذاری و بارگذاری هایی نموده اند که امروز ما برای حل آن ها به مشکل برخورد نموده ایم. همین موضوع در چگونگی مصرف آب انتقال داده شده حساسیت ایجاد می نماید.
اگر فرض کنید که ما پلی را احداث می کنیم تا مشکل ترافیکی A حل گردد و بعد بارگذاری تازه انجام می دهیم، در نهایت با این چالش روبرو ایم که ترافیک 2 A می گردد. در واقع ما باید ریشه مسئله را حل می کردیم نه اینکه در کوتاه مدت به فکر حل معضل ترافیک باشیم.
در موضوع انتقال آب هم شرایط به همین شکل است. ما در منطقه آب نداریم و قصد انتقال آن از جنوب را داریم. آیا اگر این آب منتقل گردد بارگذاری دو یا سه برابر نمی گردد؟ در اینجا بحث آمایش سرزمین بار دیگر مطرح می گردد. اینکه 10 سال بعد به فکر یک خط انتقال تازه نباشیم و از همین الان برای این مشکل راهکاری بیندیشیم که همان بارگذاری نکردن تازه است.
به گفته این کارشناس مسائل آب هر گونه بارگذاری تازه به ضرس قاطع در جهت توسعه پایدار نیست، چون از ابتدا اشتباهاتی در توسعه این منطقه داشته ایم. با این حال او راهی برای انتقال صنایع موجود در کرمان هم نمی داند: این بارگذاری از ابتدا باید با مطالعه و مداقه بیشتری همراه می بود، اما در حال حاضر معادنی مانند گل گهر و چادرملو نمی تواند جای دیگری هم برود. معدن و صنایع اش آنجاست و شما نمی توانید معدنی را که سالانه 15 میلیون تن ماده معدنی از آن استخراج می گردد، منتقل کنید.
در نظر بگیرید اگر قرار باشد در کنار این معدن واحد فرآوری نباشد و به 100 کیلومتری آن را انتقال دهید. آیا زیرساخت های آن در ایران فراهم است؟ پاسخ این پرسش خیر است. اگر همه ناوگان حمل و نقل ما قطار شوند نمی توانند این حجم را جابه جا نمایند، بنابراین ناچارند این کار را همان جا انجام دهند. در حالی که واحد فرآوری احتیاج به آب و برق و انرژی دارد و ناچاریم این موارد را مهیا کنیم. تاکید دوباره من این است که ما نمی توانیم صفر و صد حرف بزنیم و باید در زمین واقعیت بحث کرد.
او در عین حال معتقد است ما در ایران صنایعی داریم که از ابتدا جانمایی شان اشتباه بوده و اضافه می نماید: آیا ذوب آهن اصفهان را می شد آنجا احداث نکرد، بله قطعاً باید این موضوع لحاظ می شد. این دو مثال نشان می دهد با یک حکم نمی گردد به هر صنعت یا معدنی نگاه کرد بلکه باید به شکل موردی وارد شد و برای هر صنعتی فرمول چید. ما در مسیر پیشرفت ملاحظات فنی و اجتماعی و ... را نادیده گرفتیم و در مقابل ملاحظات روزمره و کوتاه مدت را لحاظ کردیم، همین موضوع سبب شده برای اینکه آب به این صنایع برسانیم ناچار به انتقال آب شویم. هرچند که متاسفانه باید انتظار داشت با همین نگاه بارگذاری های تازه در این منطقه انجام گردد.
محیط زیست در اولویت نیست
رضا حاجی کریم، رئیس هیئت مدیره فدراسیون صنعت آب معتقد است انتقال آب یا در سطح بزرگتر هر گونه مداخله غیرطبیعی در آب، اعم از سدسازی، شیرین سازی و... بخشی از زنجیره مدیریت آب است که در این زنجیره به هم پیوسته باید منافع همه ذی نفعان و ذی مدخلان در آن دیده گردد. او می گوید: زمانی که از ذی نفع صحبت می کنیم موارد مختلفی را دربرمی گیرد که شامل حق آبه محیط زیست، شرب، آب مورد احتیاج صنعت و کشاورزی و ... می گردد.
در این زمینه نگاه ما باید در نظر گرفتن مقوله توسعه پایدار باشد. ما صنایعی مانند صنایع معدنی را در فلات مرکزی کشورمان داریم که امکان جابه جایی ندارد، اما همه صنایع شامل چنین شرایطی نمی شوند. به عنوان مثال درباره صنایع موجود در اطراف اصفهان بحثی وجود دارد که متکی بر این است که از ابتدا جانمایی این صنایع اشتباه بوده و صنعت فولاد باید از ابتدا در جایی شکل می گرفت که نزدیک به دریا بوده و امکان تامین آب به شکل پایدار برای آن وجود داشته باشد.
او با اشاره به اینکه گرچه بعضی مواقع محدودیت های فنی و عملیاتی و مهندسی عرضه به شما امکان جابه جایی نمی دهد و شما ناچار به پروژه انتقال آب می روید، اضافه می نماید: با این حال باید در نظر گرفت که این انتقال با کمترین مزاحمت های محیط زیستی همراه باشد و از طرف دیگر درمسئله انتقال، بعد فرهنگی لحاظ گردد. اینکه مسئولان شعار انتقال آب دهند، ممکن است به جامعه مخاطب این سیگنال را بفرستد که مسئله ای به نام چالش کمبود آب در ایران نداریم و به سادگی تامین آب امکان پذیر است.
در واقع چنین رویه ای سیگنال مدیریت نشدن مصرف را به مخاطب منتقل می نماید. درحالی که باید تبعات و هزینه های این انتقال به مخاطبان منتقل گردد، اینکه آبی که منتقل می گردد با چه ارزش افزوده ای است، آیا قیمت واقعی آب پرداخت می گردد و اینکه از لحاظ مهندسی ارزش این انتقال توجیه دارد یا خیر!
بعضی کارشناسان معتقدند با انتقال آب، شاهد استقرار صنایع تازه در کرمان خواهیم بود، چه تضمینی وجود دارد که شاهد چنین شرایطی نباشیم؟ حاجی کریم می گوید: ما در دوره چهارم مدیریت آب هستیم. در دوره اول که بازه زمانی پیش از سال 1340 را شامل می شد، مصارف پایین و پرآبی را شاهد بودیم. نه مدیریت مصرف و عرضه لازم بود و نه ضرورتی داشت. در این دهه قانون ریاضت آب (حق بهره برداری با بهره برداری تازه تا زمانی تداوم می یافت که بهره برداری اول را محدود یا غیر ممکن نکند و بهره بردار نخست نسبت به دوم، سوم و ... حق دارد) از بین رفت و بعلاوه شاهد اصلاحات ارضی در کشور بودیم که مالکیت را تغییر داد.
در این بازه زمانی مدیریت آب سراغ مدیریت عرضه رفت و بحث هایی نظیر حفر چاه های عمیق، احداث کانال های انتقال آب و سدسازی مطرح و پروژه هایی در همین رابطه تعریف و اجرایی شد. در دهه 60 و در دولت سازندگی و پس از آن ما به سراغ مدیریت تقاضا رفتیم و کوشش کردیم مصرف را کنترل و راهکار هایی مانند بازچرخانی پساب و بهر ه گیری از آب های غیرمتعارف را در دستور کار قرار دهیم.
به گفته رئیس هیئت مدیره فدراسیون صنعت آب در حال حاضر ما به جایی رسیده ایم که هیچ کدام از سه گانه های مدیریت پاسخگو نیست و ناچاریم وارد عصر تازهی شویم که همان بازتخصیص آب است. او شرح می دهد: این گفته به آن معناست که ما باید در همان تخصیص های سابق آب هم تتازهنظر کنیم. توجه به این مقوله را به شکل محدود و ردپایی کوچک در پیش نویس برنامه هفتم شاهدیم که البته کاملا ناقص و ناکافی است.
در شرایط کنونی ما ناچاریم صنایع موجود را تشویق کنیم به سمت تغییر فرآیند های فراوری از یک طرف و استفاده از آب های غیرمتعارف از سمت دیگر بروند. طبیعتاً وقتی از این محدودیت ها صحبت می کنیم جایی برای استقرار صنایع تازه وجود ندارد، چون زمانی که از بازتخصیص حرف می زنیم یعنی صنایع آب کمتری را به کار گیرند و در همین مسیر، استقرار صنایع تازه در استانی مانند کرمان فقط و فقط خیانت است.
زمانی که بحث انتقال آب مطرح می گردد، بحث شرب، صنعت یا کشاورزی مطرح می گردد درحالی که براساس قوانین پس از شرب که اولویت اول را دارد، حق آبه محیط زیست رده دوم را به خود اختصاص داده است. چرا هیچ صحبتی از محیط زیست در این انتقال ها نیست؟ حاجی کریم می گوید: من اعتقاد دارم رتبه اول محیط زیست است و در سیاست های استقرار و مدیریت جمعیت که به آن آمایش سرزمین هم می گوییم، باید اولویت را به این مقوله اختصاص دهیم. به این معنا که اگر می خواهیم شهری را توسعه دهیم، شهر تازهی بسازیم یا لکه گذاری های تازه جمعیتی داشته باشیم، پیش از هر چیز محیط زیست و ملاحظات مرتبط با آن را در نظر بگیریم.
اما زمانی که شهری از قدیم در یک منطقه بوده و با چالش تامین آب روبرو است، چاره ای نداریم جز آنکه در حد شرب آب را به این منطقه منتقل کنیم. البته باید گفت در پروژه های انتقال های آبی که ما در کشورمان داریم عمدتا مسئله شرب مطرح نیست و با تونل های انتقال آب می خواهیم آب مورد احتیاج صنعت و کشاورزی را تامین کنیم که آسیب به محیط زیست است. ما هنوز به شرایطی نرسیده ایم که آب شرب ما آسیبی به منابع آبی و محیط زیست بزند، در عوض آنچه به ما صدمه می زند تامین آب برای صنعت و کشاورزی است.
به نظر می رسد که صنعت آب با توجه به انواع و اقسام پروژه های صورت گرفته در این زمینه شرایط خوبی داشته باشد، حاجی کریم این موضوع را رد می نماید و می گوید: نکته ای که وجود دارد این است که ما این پروژه ها را تعریف می کنیم تا صنعت آب یعنی مجموعه فراورینمایندگان، مشاوران، طراحان، پیمانکاران آن ها را بسازند و اجرایی نمایند.
با این حال اگر صنعت احداث در کشور شرایط بغرنج، شنماینده و بحرانی دارد در این صنعت در مجموعه فعالیت های ساخت وساز، پیمانکاری و مشاوره صنعت آب شرایط وخیم تری دارد. دلیل آن این است که کالایی که فراوری می نماید ارزش مالی ندارد.
متاسفانه قیمت تمام شده آب حتی همین امروز هم لحاظ نشده و همین باعث می گردد که این صنعت به شدت زیان ده باشد و به شدت در حال زوال باشد. اگر دنبال راهکاری در پایداری در آب باشیم همه راهکار های مرتبط با این موضوع به پروژه هایی تبدیل می گردد که صنعت آب باید اجرا کند، اما خود این صنعت در حال اضمحلال و از بین رفتن است.
منبع: فرارو